بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
سلام
امروز حوصله خوابیدن هم نداشتم به زور تحقیقام connect شدم.پامو گچ گرفتم.اونم روز قبل از تولد دوستم.حالگیری بد تر از این داشتین؟
این اولین عکسی بود که منو بیشتر از قبل عاشق طوفان کرد گفتم شاید دیدنش خالی از لطف نباشه.
البته عکسای خوشگل دیگه ای هم هست که همشون عین ذهن من طوفانی هستن و سر وقت اونارو هم بهتون نشون میدم.
سلام
امتحانام تموم شد-اگه بدونین چه گندی زدم-دلم خیلی هواتونو کرده بود ولی شما...انگار که نه انگار.
اینقدر ترم دوم بچه خوبی شدم مرتب منظم باحال مامان جون جیگر ولی امان از دست این معلما که هرچی آدم بشی هیچ فرقی براشون نمیکنی فکر میکنن همون جونور اول سالی!!!گرچه حق هم دارن!!!!!!
سلام!
خوشحالم که بعد از این همه...بازم با شما باحالا ام!دلم خیلی براتون تنگیده بود!کاش این امتحانای کوفتی تموم می شدو منو راحت میکرد تا بازم با دوستام باشم!البته بگما من تو همین چندوقته مطمئن شدم هیچ بچه ای به باحالی بچه های کلاسمون نیستن مثل خودم(!!!!!) و خورشید و... (هه!زرنگین؟!؟میخواین فردام شمارشونو بگیرین؟)بابا شما خیلی بی حالین.یه تکونی چیزی!
من اگه دو دقیقه عین شما باشم کل مغز و مفصل ها و زندگیم خشکش میزنه.من که غیر از چند تا رفیق باحال چیزی نخواستم!
سلام!
حیفم اومد اینو براتون تعریف نکنم.
ما رفته بودیم اصفهان و مامان بابام رفته بودند واسه یکی از دوستاشون هدیه بخرن.خواهرم برای این که جریمه نشیم رفته بود تیریپ پشت فرمون گرفته بود که یه دفعه یه آقایی اومد و گفت:خانوم میشه یه خرده برین جلوتر می خوایم ماشین رو جابجا کنیم. خواهرم هم گفت:ببخشید من بلد نیستم!!!طرف گفت:خب خلاص کن من هل بدم. باز این خواهرم گفت:ببخشید بلد نیستم!!!آقای گفت:آخه تو چه جور راننده ای هستی!ولی خواهرم بازم می گفت که بلد نیست.تو این اوضاع من داشتم از خنده میمردم.بالاخره اون یارو آموزش خلاص کردن داد و کارش درست شد و رفت.بعد طرف دوم اومد گفت:ببخشید خانم میشه یه خرده ماشینو جابجا کنین!خواهرم هم گفت:آره فقط باید هلش بدین!طرف منگ مونده بود دیگه از خنده نمی تونستم سر جام بشینم.طرف وقتی به خودش اومد گفت:باشه. اینا شروع کردن هل دادن و ما خندیدن.
میگم خدا رو شکر که مامان بابا اومدن وگرنه ما تا نیم ساعت دیگه اون سر خیابون بودیم.
سلام!
تورو خدا یه خرده برام دعا کنین!امتحانام شروع شده!بدبخت میشماااا.یه ریزه!خواهش میکنم!
بابا خیلی باحالین!
ارادتمند
شاید بعضیا بهم فحش بدن ولی من بعد از پرسپولیس از منچستر خیلی تنفر دارم!!!اونوقت رفتم یه توپ خریدم آوردم خونه بعدتازه میبینم روش آرم مزخرف منچستر داره!یعنی مغزم طوفانی شده بود!
شما تاحالا به این شدت سوتی دادین؟
خوب اگه فقط من استاد سوتی نیستم بنویسین تا بقیه هم بخندن!!!
سلام!
امتحانای ما هم شروع شد.دردسر تازه!تا آدم یه لحظه از اتاق بیرون میاد هی میگن بچه برو درستو بخون!!!خب دلم براتون بیش از حد تنگیده گرچه میدونم ما برای کسی از این ارزشا نداریم.خب وقتتونو نمیگیرم.
اردتمند شما
امروز بدرقم حال کردیم.ناظممون نبود!سر صف که انگار اومده بودیم هتل!زنگای تفریح رو هم که نگو.اینقدر حال میداد.آقا من تازه از ندرسه خوشم اومده-البته از نوع بدون ناظمش-ولی بازم که نمیشه یه روز تو مدرسه راحت باشی.اون یکی نبود این یکی دم دراورده بود.خلاصه ما داشتیم حال میکردیم که اون یکی سر رسید.وسط بزن بکوب و آواز معلئم نبود این از کجا رسیده!ما که فرار کردیم از دستش!وگرنه سالممون نمیذاشت.این یکی هم دردسریه واسه خودش!خلاصه من فهمیدم که این ناظمان که جلوی پیشرفت ما رو میگیرن!!!جالب اینجاست که دور از جون هممون تا زیر گل هم ول کنت نیستن بعد اون دنیا هم به خاطر غیبتهایی که-میدونم ما نکردیم-خرتونو می چسبن!حالا این وسط کی مقصره؟
مدیر:دانش آموزا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ